سعدی_گلستانباب دوم - در اخلاق درويشان (فهرست)

حکایت (1٥)

پادشاهی پارسائی را گفت: هیچت از ما یاد میاید؟ گفت: بلی هر گه که خدا را فراموش میکنم

1. هرسو دود آن کش ز در خویش براند

2. وآنرا که بخواند بدر کس ندواند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بدین صفت که ز هر سو کشیده‌ای صف مژگان
* تو یک سوار توانی زدن به قلب سپاهی
شعر کامل
فروغی بسطامی
* از آن ساغر که نرگس داده پیوست
* شقایق خورده و افتاده سرمست
شعر کامل
وحشی بافقی
* عاشقان زمره ارباب امانت باشند
* لاجرم چشم گهربار همان است که بود
شعر کامل
حافظ