حکایت (22)
عابدی را حکایت کنند که شبی ده من طعام بخوردی و تا سحر ختمی بکردی. صاحبدلی بشنید و گفت: اگر نیم نانی بخوردی و بخفتی، بسیار از این فاضلتر بودی
1. اندرون از طعام خالی دار
2. تا در او نور معرفت بینی
3. تهی از حکمتی، بعلت آن
4. که پری از طعام تا بینی
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده