سعدی_گلستانباب سوم - در فضيلت قناعت (فهرست)

حکایت (18)

همچنین در قاع بسیط مسافری گم شده بود و قوت و قوتش به آخر آمده و درمی چند بر میان داشت. بسیاری بگردید و ره بجائی نبرد پس بسختی هلاک شد. طایفه ای برسیدند و درمها دیدند پیش رویش نهاده و بر خاک نبشته

1. گر همه زر جعفری دارد

2. مرد بی توشه برنگیرد گام

3. در بیابان فقیر سوخته را

4. شلغم پخته به که نقره خام


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چو نخل موم بر و بار ما ملایمت است
* چگونه سینه سپر پیش آفتاب کنیم؟
شعر کامل
صائب تبریزی
* هر که با منطق خواجو کند اظهار سخن
* در به دریا برد و زیره به کرمان آرد
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* گل از نسرین همی‌پرسد که چون بودی در این غربت
* همی‌گوید خوشم زیرا خوشی‌ها زان دیار آمد
شعر کامل
مولوی