سعدی_گلستانباب هشتم - در آداب صحبت (فهرست)

گفتار (19)

پادشه باید که تا بحدی خشم بر دشمنان نراند که دوستانرا اعتماد نماند که آتش خشم اول در خداوند خشم افتد پس آنگه زبانه بخصم رسد یا نرسد

1. نشاید بنی آدم خاک زاد

2. که در سر کند کبر و تندی و باد

3. ترا با چنین تندی و سرکشی

4. نپندارم از خاکی، از آتشی

5. در خاک بیلقان برسیدم بعابدی

6. گفتم مرا بتربیت از جهل پاک کن

7. گفتا برو چو خاک تحمل کن ای فقیه

8. یا هرچه خوانده ای همه در زیر خاک کن

بدخوی در دست دشمنی گرفتارست که هرکجا که رود از چنگ عقوبت او خلاص نیابد

9. اگر ز دست بلا بر فلک رود بدخوی

10. ز دست خوی بد خویش در بلا باشد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* رهنوردانی که چون خورشید تنها می روند
* از زمین پست بر اوج ثریا می روند
شعر کامل
صائب تبریزی
* می‌گریم و مرادم از این سیل اشکبار
* تخم محبت است که در دل بکارمت
شعر کامل
حافظ
* کسی که دست به زلف دراز او دارد
* چرا به دامن این عمر مختصر چسبد؟
شعر کامل
صائب تبریزی