گفتار (٦1)
یوسف صدیق علیه السلام در خشک سال مصر سیر نخوردی تا گرسنگان را فراموش نکند
1. آنکه در راحت و تنعم زیست
2. او چه داند که حال گرسنه چیست؟
3. حال درماندگان کسی داند
4. که باحوال خویش درماند
5. ایکه بر مرکب تا زنده سواری هشدار
6. که خر خارکش مسکین در آب و گلست
7. آتش از خانه همسایه درویش مخواه
8. کانچه بر روزن او میگذرد دود دلست
درویش ضعیف حال را در خشکی تنگ سال مپرس که چونی الا بشرط آنکه مرهم ریشش بنهی و معلومی پیشش
9. خری که بینی و باری بگل درافتاده
10. بدل برو شفقت کن ولی مرو بسرش
11. کنون که رفتی و پرسیدیش که چون افتاد
12. میان ببند و چو مردان بگیر دم خرش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده