صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1022

1. نیست یک تن در جهان گویا، اگر گویا دل است

2. چشم بینا پرده خواب است اگر بینا دل است

3. هست از وحدت خزان و نوبهار او یکی

4. بوستان آفرینش را گل رعنا دل است

5. هیچ جا چون شعله جواله اش آرام نیست

6. خاک دامنگیر آن سرو سهی بالا دل است

7. می نماید پست اگر در دیده کوتاه بین

8. پیش ارباب بصیرت، عالم بالا دل است

9. با تن آسانی میسر نیست اهل دل شدن

10. هر که شب از غنچه خسبان است سر تا پا دل است

11. از تجلی طور چون مجنون بیابانگرد شد

12. آن که پا برجاست پیش جلوه لیلا، دل است

13. بیغمان را گر بود میخانه باغ دلگشا

14. عاشقان را چشم پر خون ساغر و مینا دل است

15. خسروان را گر بود شبدیز و گلگون زیر ران

16. اهل معنی را براق آسمان پیما دل است

17. بزم بی دردان اگر روشن ز شمع است و چراغ

18. گوهر شب تاب ما در ظلمت شبها دل است

19. دل به دریاکردگان را زورقی در کار نیست

20. موج را بال و پر پرواز در دریا دل است

21. دل قوی چون شد، نیندیشد ز موج حادثات

22. لنگر آرامشی گر دارد این دریا دل است

23. گوشه امنی که از سیل حوادث ایمن است

24. بی گزند چشم بد صائب درین دنیا دل است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با خیال یار در یک پیرهن خوابیده ام
* بر ندارد سر زبالین هر که بیدارم کند!
شعر کامل
صائب تبریزی
* منم آن قمری نالان که از بس سنگ بیدادم
* زدند از هر طرف از باغت ای سرو روان رفتم
شعر کامل
هاتف اصفهانی
* امشب کمند زلف ترا تاب دیگری است
* ای فتنه در کمین دل و هوش کیستی؟
شعر کامل
رهی معیری