صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1159

1. هر غباری گرده چابک سواری بوده است

2. هر سر خاری خدنگ جان شکاری بوده است

3. لاله کز خون جگر امروز ساغر می زند

4. بر سریر کامرانی تاجداری بوده است

5. تا شدم حیران، ندیدم بی قراری را به خواب

6. وادی حیرت عجب دارالقراری بوده است

7. سایه از سیل گرانسنگ حوادث ایمن است

8. خاکساری سخت مستحکم حصاری بوده است

9. غنچه این باغ دلگیری نمی داند که چیست

10. خارخار دل عجب باغ و بهاری بوده است

11. عمر جاویدان کند نارسای موج اوست

12. وسعت مشرب چه بحر بی کناری بوده است

13. گرد ما محنت ایام نتوانست یافت

14. بی وجودی طرفه ملک بی کنار بوده است

15. در زمان عشق ما کفرست، ورنه پیش ازین

16. گاه گاهی رخصت بوس و کناری بوده است

17. تا نبردم سر به جیب خود، ندیدم عیب خویش

18. سینه روشن عجب آیینه داری بوده است

19. برنمی دارد نظر از لعل میگون بتان

20. صائب ما طرفه رند میگساری بوده است!


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* تیری که زدی بر دلم از غمزه خطا رفت
* تا باز چه اندیشه کند رای صوابت
شعر کامل
حافظ
* ظاهر قرآن چو شخص آدمیست
* که نقوشش ظاهر و جانش خفیست
شعر کامل
مولوی
* شکر خدا که مرد به ناکامی و ندید
* مرگ مرا که می‌طلبد از خدا رقیب
شعر کامل
هاتف اصفهانی