صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1238

1. جان عاشق قدر داغ و درد می داند که چیست

2. سکه کامل عیاران مرد می داند که چیست

3. پایکوبان رفت ازین صحرای وحشت گردباد

4. قدر تنهایی بیابانگرد می داند که چیست

5. چهره زرین گشاید آب رحم از دیده ها

6. مهر تابان قدر رنگ زرد می داند که چیست

7. خط ز راه خاکساری حسن را تسخیر کرد

8. رتبه افتادگی را گرد می داند که چیست

9. نه ز بیدردی است گر عاشق نداند قدر درد

10. هر که شد بی درد، قدر درد می داند که چیست

11. درد جانکاه مرا دور از حضور دوستان

12. هر که گردیده است بی همدرد می داند که چیست

13. صائب از دل زنگ ظلمت را زدودن سهل نیست

14. صبح صادق قدر آه سرد می داند که چیست


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفت نیلوفر چو کلک از آب سر بیرون کشد
* کیست او تا پیش کلک اندر سرش افتد سری
شعر کامل
انوری
* هر ساعت از نو قبله‌ای با بت پرستی می‌رود
* توحید بر ما عرضه کن تا بشکنیم اصنام را
شعر کامل
سعدی
* ز هر سو شاخ گیسو شانه می‌کرد
* بنفشه بر سر گل دانه می‌کرد
شعر کامل
نظامی