غزل شمارهٔ 1419
1. از خط سبز نشد یک سر مو حسن تو کم
2. در ته زنگ ز شمشیر تو جوهر پیداست
3. نبض سیلاب بهارست رگ ابر بهار
4. عالم آشوبی ازان زلف معنبر پیداست
5. برق را ابر نسازد ز نظرها پنهان
6. شوخی حسن بتان از ته چادر پیداست
7. پیچش مو دهد از آتش سوزنده خبر
8. سوز مکتوب من از بال کبوتر پیداست
9. به نمکزار توان پی ز نمکدان بردن
10. شوری بخت من از دیده اختر پیداست
11. چشم بد دور ازان سلسله زلف دراز
12. که ز هر حلقه او عالم دیگر پیداست
13. از گرانسنگی در دست سبک مغزی من
14. شورش بحر ز بی تابی لنگر پیداست
15. این نه خط است که از عارض دلبر پیداست
16. پیچ و تاب من ازان عارض انور پیداست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده