غزل شمارهٔ 1568
1. در غم و شادی ایام مرا حال یکی است
2. فصل هر چند کند جامه بدل سال یکی است
3. حرص دایم ز برای دگران در گردست
4. حال این بی بصر و دیده غربال یکی است
5. عرق سعی برای دگران می ریزد
6. حاصل خواجه ز مال خود و حمال یکی است
7. هر نفس اهل هوس نیت دیگر دارند
8. دل این طایفه و قرعه رمال یکی است
9. پیش سوزن که به یک چشم جهان را بیند
10. گوهر عیسی و خرمهره دجال یکی است
11. پیش جمعی که ازین نشأه به تنگ آمده اند
12. شادی مردن و آزادی اطفال یکی است
13. دل اگر نرم شود کار جهان آسان است
14. گره سخت به سررشته آمال یکی است
15. ادب پیر خرابات نگهداشتنی است
16. طبع پیران و دل نازک اطفال یکی است
17. تا رسیدم به پریخانه وحدت صائب
18. پای طاوس مرا در نظر و بال یکی است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده