غزل شمارهٔ 1569
1. پیش صاحب نظران درد و دوا هر دو یکی است
2. چشم بیمار و لب روح فزا هر دو یکی است
3. پیش ما سایه دیوار و هما هر دو یکی است
4. خاک و زر در نظر همت ما هر دو یکی است
5. صورت حال جهان گر بد و گر نیک بود
6. پیش آیینه خوش مشرب ما هر دو یکی است
7. نوش و نیش است یکی پیش سبکرفتاران
8. خار و گل در گذر باد صبا هر دو یکی است
9. پشت و رو آیینه را مانع یکتایی نیست
10. کفر و دین در نظر وحدت ما هر دو یکی است
11. گل رعنا نبود عالم بیرنگی را
12. باده و خون به مذاق عرفا هر دو یکی است
13. پیش آن کس که به تسلیم و رضا تن درداد
14. لذت نیشکر و تیر قضا هر دو یکی است
15. تا ازان کعبه مقصود جدا افتادم
16. دل بیتاب من و قبله نما هر دو یکی است
17. اگر این است ره راست که من یافته ام
18. خطر راهزن و راهنما هر دو یکی است
19. در کمانخانه زنخجیر، ترازو گردد
20. مژه شوخ تو و تیر قضا هر دو یکی است
21. در ته پای تو از سرکشی و رعنایی
22. خون پامال من و رنگ حنا هر دو یکی است
23. ز احتیاج تو کریمان ز لئیمند جدا
24. دل چو افتاد غنی بخل و سخا هر دو یکی است
25. هر قدر خط تو افزود، مرا مهر فزود
26. سبزه خط تو و مهرگیا هر دو یکی است
27. در سراپرده گوش تو ز سنگینی ناز
28. ناله عاشق و آواز درا هر دو یکی است
29. دوزخ مردم یکرنگ دورنگان باشند
30. چه بهشتی است که روز و شب ما هر دو یکی است
31. خواهش نام کم از خواهش نان صائب نیست
32. که صلای کرم و بانگ گدا هر دو یکی است
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده