غزل شمارهٔ 1684
1. به دل چو کوه، گران گر چه این کهن دیرست
2. غنیمت است که سیلاب ما سبکسیرست
3. دلی که بال و پر همتش نریخته است
4. اگر چه در ته خاک است، آسمان سیرست
5. مرا به میکده عزم شکست توبه رساند
6. رسد به نیت خود هر که نیتش خیرست
7. ز نقش خود نتواند گذشت کوته بین
8. اگر به کعبه رود بت پرست، در دیرست
9. به خود نیامدن اهل عشق تنبیهی است
10. که آشنایی خود، آشنایی غیرست
11. ز قلقل بط می عارفی شود آگاه
12. که با خبر چو سلیمان ز منطق الطیرست
13. مدار چشم اقامت ز دولت دنیا
14. که سایه پر و بال هما سبکسیرست
15. جواب آن غزل است این که آذری فرمود
16. که ناامید مباشید، عاقبت خیرست
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده