صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 1975

1. تا زلف او به باد صبا آشنا شده است

2. از دست دل عنان صبوری رها شده است

3. نتوان گرفت آینه از دست او به زور

4. از خط سبز بس که رخش باصفا شده است

5. صبح امید بر در دل حلقه می زند

6. گویا دهان او به شکر خنده وا شده است

7. سیلاب پا به دامن حیرت کشیده است

8. در وادیی که شوق مرا رهنما شده است

9. از برگ کاه در نظر او سبکترم

10. از درد اگر چه چهره من کهربا شده است

11. چون ماه در دو هفته شود کار او تمام

12. از درد عشق قامت هر کس دو تا شده است

13. تا ساده کرده ام دل خود را ز مدعا

14. نقش مراد در نظرم نقش پا شده است

15. چون گردباد تا نفسی راست کرده ام

16. از خاکمال چرخ تنم توتیا شده است

17. دلهای بیقرار سر خود گرفته اند

18. تا از کمند زلف تو صائب رها شده است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* چون پستهٔ شیرینت شوری چو شکر دارد
* هر لحظه به شیرینی شوری دگر انگیزد
شعر کامل
عطار
* باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران
* کآب گلزار تو از اشک چو گلنار من است
شعر کامل
حافظ
* خلاف نفس کلید در بهشت بود
* به هر چه نفس تولا کند تبرا کن
شعر کامل
صائب تبریزی