صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2140

1. در وصل، دل از هجر فزون دل نگران است

2. آوارگی تیر در آغوش کمان است

3. بیهوده پس سبحه و زنار دویدیم

4. شیرازه اوراق دل آن موی میان است

5. این با که توان گفت، که با آن همه نعمت

6. دل خوردن ما بر فلک سفله گران است

7. گر باد به فرمان سلیمان زمان بود

8. مجنون ترا ریگ روان تخت روان است

9. روشن گهران از هنر خویش نگویند

10. اینجاست که جوهر علف تیغ زبان است

11. مردان حق از دایره چرخ برونند

12. از چرخ شکایت روش پیرزنان است

13. بیرون شد ازین دایره بی زخم محال است

14. ما سست عنانیم و قضا سخت کمان است

15. ذرات جهان ریزه خور خوان سپهرند

16. هر چند که بر سفره او یک ته نان است

17. صائب دم گرمی که برآرد ز جهان دود

18. در حلقه ما سوختگان باد خزان است


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گفتم، ای دل، مرو آنجا که گرفتار شوی
* عاقبت رفتی و آن گفت منت پیش آمد
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* اگر غم لشکر انگیزد که خون عاشقان ریزد
* من و ساقی به هم تازیم و بنیادش براندازیم
شعر کامل
حافظ
* سرکش مشو که چون شمع از غیرتت بسوزد
* دلبر که در کف او موم است سنگ خارا
شعر کامل
حافظ