صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2756

1. در سر پل باده چون سیلاب می باید کشید

2. می به کشتی در کنار آب می باید کشید

3. می توان تا چشمی از روی گلستان آب داد

4. پرده نسیان به روی خواب می باید کشید

5. کم نه ای از بلبل و قمری درین بستانسرا

6. ناله ای چند از دل بیتاب می باید کشید

7. در سیاهی می کند می کار آب زندگی

8. در دل شبها شراب ناب می باید کشید

9. صحبت روشن ضمیران زنگ از دل می برد

10. باده روشن شب مهتاب می باید کشید

11. ساده کن از فلس خود را، ورنه از هر موجه ای

12. همچو ماهی وحشت قلاب می باید کشید

13. خون کنم دل را که تا این مایه تشویش هست

14. منت دلجویی از احباب می باید کشید

15. با لب لعل بتان افتاده صائب کار ما

16. تشنه ما را ز گوهر آب می باید کشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نفسی بیا و بنشین سخنی بگوی و بشنو
* که قیامتست چندان سخن از دهان خندان
شعر کامل
سعدی
* انگور سیاهست و چوماهست و عجب نیست
* زیرا که سیاهی صفت ماه روانست
شعر کامل
منوچهری
* پیش چشمی که به یکتایی آن سرو رسید
* طوق هر فاخته ای های هوالله بود
شعر کامل
صائب تبریزی