صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2773

1. از گرانان هر که چون عنقا گرانجانی کشید

2. بار کوه قاف بتواند به آسانی کشید

3. پیش آن طاق دو ابرو بر زمین نه پشت دست

4. قبله خود کن کمانی را که نتوانی کشید

5. خون عرق کردم زدست و پای بیتابی زدن

6. تا چو قربانی سر و کارم به حیرانی کشید

7. در غبار خط نهان گردید آن لبهای لعل

8. گنج رخت از بیم چشم بد به ویرانی کشید

9. خاکساری می کند افتادگان را سرفراز

10. وقت آن کس خوش که این صندل به پیشانی کشید

11. روز محشر را کند شب، نامه ناشسته اش

12. هر که دست از دامن اشک پشیمانی کشید

13. عشق صائب می شود ظاهر به هر صورت که هست

14. این می پرزور را نتوان به پنهانی کشید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گلی کان پایمال سرو ما گشت
* بود خاکش ز خون ارغوان به
شعر کامل
حافظ
* ارزن اندر آسیا سالم‌تر است از من که هست
* بار عشق او چو کوه و جسم زار من چو کاه
شعر کامل
محتشم کاشانی
* زهرم مده به دست رقیبان تندخوی
* از دست خود بده که ز جلاب خوشترست
شعر کامل
سعدی