صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 2988

1. فسون صبر در دلهای پرخون در نمی گیرد

2. چو دریا بیکران افتد به خود لنگر نمی گیرد

3. سیاهی بر سر داغ من آتش زیر پا دارد

4. زشوخی اخگر من گرد خاکستر نمی گیرد

5. غرض از زندگی نام است، اگر آب خضر نبود

6. کسی آیینه را از دست اسکندر نمی گیرد

7. دو رنگی نیست هر جا پای وحدت در میان آمد

8. درین دریا خزف خود را کم از گوهر نمی گیرد

9. نگردد لخت دل از گریه مانع خار مژگان را

10. گره در رشته ما راه بر گوهر نمی گیرد

11. ز اقبال سکندر خضر بر دل داغها دارد

12. که آب زندگانی جای چشم تر نمی گیرد

13. لبی کز حسرت آب خضر خون می خورد صائب

14. چرا یک بوسه سیراب از ساغر نمی گیرد؟


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به زه کن کمان را و این چوب گز
* بدین گونه پرورده در آب رز
شعر کامل
فردوسی
* به جهان خرم از آنم که جهان خرم ازوست
* عاشقم بر همه عالم که همه عالم ازوست
شعر کامل
سعدی
* غافل مشو ز عمر که ساکن نمی شود
* سیل عنان گسسته اقامت پذیر نیست
شعر کامل
رهی معیری