صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3037

1. مرا آن روز از آیینه دل زنگ برخیزد

2. که از پیش نظر گردون مینارنگ برخیزد

3. چراغ بیکسان از عالم بالا شود روشن

4. نظر بر ابر دارد لاله ای کز سنگ برخیزد

5. امید رحم با چندین گنه دارم زبیباکی

6. که از تیغش زخون بیگناهان زنگ برخیزد

7. به مژگان بیستون را آنچنان از پیش بردارم

8. که صد فریاد از فرهاد زرین چنگ برخیزد

9. رباینده است چندان خاک دامنگیر درویشی

10. که ابراهیم ادهم از سر اورنگ برخیزد

11. محرک بر سر گفتار می آرد سخنور را

12. که ممکن نیست بی ناخن صدا از چنگ برخیزد

13. به رنگ خود برآرد عشق با هر کس که آمیزد

14. ز آتش دود عود و خار و خس یکرنگ برخیزد

15. بهار و باغ من نظاره مشکین خطان باشد

16. به زنگار از دل آیینه من زنگ برخیزد

17. در آن محفل که آن آیینه رو شکرفشان گردد

18. سبک چون طوطی رم کرده از دل زنگ برخیزد

19. به آسانی نمی آید به کف زلف سخن صائب

20. چو از جان سیر گردی نغمه سیر آهنگ برخیزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ارزن اندر آسیا سالم‌تر است از من که هست
* بار عشق او چو کوه و جسم زار من چو کاه
شعر کامل
محتشم کاشانی
* انصاف نیست پیش تو گفتن حدیث خویش
* من عهد می‌کنم که نگویم دگر سخن
شعر کامل
سعدی
* بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد
* که تاب من به جهان طره فلانی داد
شعر کامل
حافظ