صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3155

1. بهار عارض او را به سامان کس نمی داند

2. بغیر از رنگ و بویی زین گلستان کس نمی داند

3. خدا داند چها در پیرهن دارد نگار من

4. ره باغ ارم را جز سلیمان کس نمی داند

5. قیاسی می کنند این ساده لوحان از ید بیضا

6. قماش ساعد سیمین جانان کس نمی داند

7. تماشای تو دارد بی نیاز از سیر عالم را

8. در ایام تو راه باغ و بستان کس نمی داند

9. چه جای لاله رخساران، که در عهد حجاب تو

10. گل نشکفته را هم پاکدامان کس نمی داند

11. بود در پرده شب عیشها شب زنده داران را

12. حضور دل در آن زلف پریشان کس نمی داند

13. بغیر از چشم بیمارش که دارد گوشه دردی

14. ز اهل دید، قدر دردمندان کس نمی داند

15. زبان طوطی نوحرف را آیینه می فهمد

16. عیار خط بغیر از چشم حیران کس نمی داند

17. زبان نبض را دست مسیحا خوب می یابد

18. رگ جان سخن را جز سخندان کس نمی داند

19. دل خون گشته خود را سراغ از عشق می گیرم

20. که جز خورشید جای لعل در کان کس نمی داند

21. زشاهان سخن رس رتبه افکار صائب را

22. بغیر از شاه والاجاه ایران کس نمی داند

23. به سیم قلب نستانند خوبان دل زما صائب

24. درین کشور بهای ماه کنعان کس نمی داند


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* گر من ز محبتت بمیرم
* دامن به قیامتت بگیرم
شعر کامل
سعدی
* بس که شب ها دور از آن گل خاک بر سر می کنم
* همچو سبزه صبحدم از خاک سر بر می کنم
شعر کامل
جامی
* زره ز زلف گره گیر بر تن است تو را
* به روز رزم چه حاجت به جوشن است تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی