صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3301

1. شوق من سرکشی از زلف معنبر دارد

2. آتشم بال و پر از دامن محشر دارد

3. سخن سرد چه تأثیر کند در دل گرم؟

4. جوش دریا چه غم از خامی عنبر دارد؟

5. خوان خورشید ز سرپوش بود مستغنی

6. سر آزاده ما ننگ ز افسر دارد

7. عیب خود را چه خیال است نپوشد نادان؟

8. کل محال است کلاه از سر خود بردارد

9. تار سبحه است ز دل هر سر مو زان خم زلف

10. گره افزون خورد آن رشته که گوهر دارد

11. نیست ممکن شود آسوده، دل از لرزیدن

12. شانه تا راه در آن زلف معنبر دارد

13. بس که سیراب بود تیغ تو، در هر زخمی

14. بر جگر سوختگان منت کوثر دارد

15. چشم خورشید ز رخسار تو می آرد آب

16. نسخه از روی تو آیینه چسان بردارد؟

17. صائب از بس که جگر سوز بود مضمونش

18. خطر از نامه من بال سمندر دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* همه شادی و عشرت باشد، ای دوست
* در آن خانه که مهمانش تو باشی
شعر کامل
عراقی
* از خویش برون آی که پیراهن بادام
* از پوست چو زد خیمه برون، پرده قندست
شعر کامل
صائب تبریزی
* مشو از صحبت بی برگ و نوایان غافل
* که شب قدر نهان در رمضان می باشد
شعر کامل
صائب تبریزی