صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3300

1. سالک از منزل نزدیک شکایت دارد

2. شوق را سست کند ره چو نهایت دارد

3. تشنه تیغ فنا راست سپر ابر بلا

4. شمع آتش به سر از دست حمایت دارد

5. استخوانش اگر از دوری ره سرمه شود

6. عاشق از یار همان چشم عنایت دارد

7. آتشی در ته پا هست اگر رهرو را

8. هر گیاهی به رهش شمع هدایت دارد

9. تاک از گریه مستانه به میخانه رسید

10. گریه ای کز سر دردست سرایت دارد

11. سود سودای محبت همه در نقصان است

12. ساده لوح آن که تمنای کفایت دارد

13. اول سیر و سلوک است به دریا چو رسد

14. گر به ظاهر سفر سیل نهایت دارد

15. صائب اندیشه انجام نیارم کردن

16. بس که آشفته مرا فکر بدایت دارد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* من ندانستم از اول که تو بی مهر و وفایی
* عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
شعر کامل
سعدی
* مویت رها مکن که چنین بر هم اوفتد
* کآشوب حسن روی تو در عالم اوفتد
شعر کامل
سعدی
* برگ خرمایم که از من باد زن سازند خلق
* باد سردم در لب است و ریز ریز اجزای من
شعر کامل
خاقانی