صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3355

1. از تپش منع دل بی سر و پا نتوان کرد

2. منع بیطاقتی قبله نما نتوان کرد

3. نتوان آب گرفت از جگر تشنه تیغ

4. دل ز دلدار به تدبیر جدا نتوان کرد

5. با گهر از صدف پوچ گذشتن سهل است

6. دو جهان چیست که در عشق فدا نتوان کرد؟

7. تن چه باشد که دریغ از سگ آن کو دارند؟

8. استخوان چیست که در کار هما نتوان کرد؟

9. سد آیینه ترا پیش نظر تا باشد

10. چون سکندر هوس آب بقا نتوان کرد

11. شود از سجده حق آینه دل روشن

12. بی قد خم شده این تیغ جلا نتوان کرد

13. در حریمی که کند دلبر ما دست بلند

14. چیست پیراهن یوسف که قبا نتوان کرد؟

15. صبح در خون شفق می تپد و می گوید

16. که نفس راست درین تنگ فضا نتوان کرد

17. نگذری تا ز سر دانه دل چون پر کاه

18. دست خود در کمر کاهربا نتوان کرد

19. به زبانی که کشد خار ملامت صائب

20. دامن کعبه مقصود رها نتوان کرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دست و پا گم میکنم زان نرگس نیلوفری
* من که عمری شد بلای آسمانی می کشم
شعر کامل
صائب تبریزی
* نمی دانند اهل غفلت انجام شراب آخر
* به آتش می رود این غافلان از راه آب آخر
شعر کامل
صائب تبریزی
* عشق یکرنگی تقاضا می کند وین روشن است
* ورنه شمع آتش چرا زد همچو خود پروانه را
شعر کامل
جامی