صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3382

1. عشق اول به دل سوخته آدم زد

2. مایه ور شد ز دل آدم و بر عالم زد

3. در دل و جان ملک شور قیامت افتاد

4. زان نمک کز لب خود بر جگر آدم زد

5. تن خاکی که همان دید ز انسان ابلیس

6. مشت خاکی است که بر دیده نامحرم زد

7. من همان روز ز جمعیت دل شستم دست

8. که صبا دست در آن طره خم در خم زد

9. چون گل صبح به خون شست همان دم رخسار

10. به خوشی یک دو نفس هر که درین عالم زد

11. برد از دست و دل تاجوران گیرایی

12. پشت پایی که به دولت پسر ادهم زد

13. شادی برد نیرزد به حریف آزاری

14. بیش برد آن که درین دایره نقش کم زد

15. پای خم را مده از دست به افسون صلاح

16. که مرا راه خرابات زد و محکم زد

17. در شکنجه است ز شورابه دریا دایم

18. هر که چون دانه گوهر ز یتیمی دم زد

19. هر که قد ساخت دو تا پیش حق از بهر بهشت

20. بوسه بر دست سلیمان ز پی خاتم زد

21. معنی از دعوی گفتار قلم را لب بست

22. عیسی این مهر خموشی به لب مریم زد

23. گر چه جان بخش بود همچو مسیحا نفست

24. پیش آن آینه رخسار نباید دم زد

25. صائب از عشق چسان قامت خود راست کند؟

26. که فلک از ته این بار گران پس خم زد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند
* خواجه آن است که باشد غم خدمتگارش
شعر کامل
حافظ
* حدیث مدعیان و خیال همکاران
* همان حکایت زردوز و بوریاباف است
شعر کامل
حافظ
* ز تاب آتش دوری شدم غرق عرق چون گل
* بیار ای باد شبگیری نسیمی زان عرق چینم
شعر کامل
حافظ