صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3384

1. هرکه در دامن ارباب نظر دست نزد

2. غوطه زد در دل دریا، به گهر دست نزد

3. هر که چون صبح گشایش ز دل شبها یافت

4. تا نفس داشت به دامان دگر دست نزد

5. سیر چشمی است به خال لب شیرین تو ختم

6. که به تلخی گذراند و به شکر دست نزد

7. پی سفیدست شب هر که صباحی دارد

8. ای خوش آن شب که به دامان سحر دست نزد

9. هر که چون سرو نگردید درین باغ آزاد

10. با دو صد عقده مشکل به کمر دست نزد

11. کی نگاهی ز تماشای جمالت برگشت؟

12. که بهم از مژه ها دیده تر، دست نزد

13. خار تهمت، خله پیرهن یوسف شد

14. گل به دامان تو ای پاک گهر دست نزد

15. به زمین سیه هند که رفت از ایران؟

16. که به هر کرنش و تسلیم به سر دست نزد

17. باش بیدار که ره در حرم کعبه نیافت

18. دل شب هر که بر آن حلقه در دست نزد

19. صائب این آن غزل سید معصوم که گفت

20. شانه بر موی کمر زد، به کمر دست نزد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* به من ده آن می احمر، به مصر و یوسفانم بر
* که سیرم زین بیابان و ازین من و ازین سلوی
شعر کامل
مولوی
* گر گدایی کنی از درگه او کن باری
* که گدایان درش را سر سلطانی نیست
شعر کامل
سعدی
* برین گونه گردد سراسر سخن
* شود سست نیرو چو گردد کهن
شعر کامل
فردوسی