صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3385

1. آن کسی چشم و چراغ است نظر بازان را

2. که چو یعقوب درین کار نظر می بازد

3. نیست امروز نظر بازی صائب با اشک

4. عمرها رفت که با گریه نظر می بازد

5. چه عجب دل اگر از شوق جگر می بازد؟

6. نقد جان را به سر شعله شرر می بازد

7. پیش ما سوخته جانان که نظر می بازیم

8. حرف پروانه مگویید که پر می بازد

9. پاس گفتار نگهبان حیات ابدست

10. شمع از تیز زبانی است که سر می بازد

11. چون ز فرهاد نگیرم سند جان سختی؟

12. من که از تاب غمم کوه کمر می بازد

13. نتوان همچو خضر آب به تنهایی خورد

14. تشنه ما به لب بحر جگر می بازد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* هر سرایی را چراغی هست صائب در جهان
* خانه دل روشن از نور عبادت می شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز
* مرده آنست که نامش به نکویی نبرند
شعر کامل
سعدی
* ظاهر و باطن ما آینه یکدگرند
* خاک در چشم حریفی که دهد بازی ما
شعر کامل
صائب تبریزی