صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 351

1. بزرگانی که مانع می شوند ارباب حاجت را

2. به چوب از آستان خویش می رانند دولت را

3. نمی داند کسی در عشق قدر درد و محنت را

4. که استمرار نعمت می کند بی قدر نعمت را

5. به شکر این که داری فرصتی، تعمیر دلها کن

6. که کوتاه است عمر کامرانی برق فرصت را

7. کسی را می رسد با چرخ مینایی طرف گشتن

8. که چون رطل گران بر سر کشد سنگ ملامت را

9. عدالت کن که در عدل آنچه یک ساعت به دست آید

10. میسر نیست در هفتاد سال اهل عبادت را

11. خموشی را چراغ عاریت در آستین دارد

12. به نور جبهه روشن دار محراب عبادت را

13. به آن خواری که سگ را دور می سازند از مسجد

14. مکرر رانده ام از آستان خویش دولت را

15. اگر کوه گناه ما به محشر سایه اندازد

16. نبیند هیچ مجرم روی خورشید قیامت را

17. رگ خواب مرا در دست دارد چشم پر کاری

18. که از هر جنبش مژگان به رقص آرد قیامت را

19. مرا گمنامی از وحدت به کثرت می کشد صائب

20. وگرنه گوشه عزلت، کمینگاهی است شهرت را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* اگر غفلت نهان در سنگ خارا می کند ما را
* جوانمردست درد عشق، پیدا می کند ما را
شعر کامل
صائب تبریزی
* ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت
* که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید
شعر کامل
حافظ
* با گل و بلبل اگر باد نه بوی تو رساند
* آن چرا جامه دران آمد و این نعره زنان
شعر کامل
جامی