صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 3571

1. مکن از بخت شکایت که وبالش می بود

2. پای طاوس اگر چون پر و بالش می بود

3. چون ثمر دست به رعنایی اگر می افشاند

4. لاف آزادگی از سرو حلالش می بود

5. گر برون نامدی از پرده جمالش، عالم

6. کف خاکستری از برق جلالش می بود

7. مرگ می شد به نظر دولت بیدار مرا

8. در قیامت اگر امید وصالش می بود

9. سالم از آتش سوزان چو سمندر می رفت

10. مرغ اگر نامه من بر پر و بالش می بود

11. اینقدر در دل خون گشته نمی گشت گره

12. بوسه گر رنگی ازان چهره آلش می بود

13. می شد انگشت نما چون مه نو صائب فکر

14. اگر آن موی میان راه خیالش می بود


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* عشق را عقل نمی‌خواست که بیند لیکن
* هیچ عیار نباشد که به زندان نرود
شعر کامل
سعدی
* نگفتمت به خرابات طرفه مستانند
* که عقل را هدف تیر ترهات کنند
شعر کامل
مولوی
* قصر فردوس که رضوانش به دربانی رفت
* منظری از چمن نزهت درویشان است
شعر کامل
حافظ