غزل شمارهٔ 3694
1. مرا دل از قد خم زنگ ناک می گردد
2. ز صیقل آینه هرچند پاک می گردد
3. بود ز جانوران پاک هرچه زنده بود
4. بغیر نفس که چون مرد، پاک می گردد
5. بغل گشاده بهشت آیدش به استقبال
6. ز درد فقر دل هرکه چاک می گردد
7. ز خلق خوش چه عجب گر ملک شود آدم؟
8. که خون ز مشک شدن نیز پاک می گردد
9. برآورد ز گریبان چرخ سر صائب
10. سری که در قدم عشق تو خاک می گردد
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده