صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4000

1. ز خود برآ که نسیم بهار می آید

2. سبکروی ز سر کوه یار می آید

3. ز بوی خون گل ولاله می توان دریافت

4. که از قلمرو آن دل شکار می آید

5. رهش به کوچه زلف نگار افتاده است

6. چنین که باد صبا مشکبار می آید

7. به هر کجا که رود سبز می کند چون خضر

8. پیام خشکی اگر زان دیار می آید

9. ز روح بخشی باد بهار معلوم است

10. که تازه از بروآغوش یار می آید

11. ز چشم شبنم گل روشن است چون خورشید

12. که از نظاره آن گلعذار می آید

13. نه لاله است که سر می زند بهار از خاک

14. که خون ما به زمین بوس یار می آید

15. که شسته است درین آب روی چون گل را

16. که بوی خون ز لب جویبار می آید

17. اگر به کار جهان من نیامدم صائب

18. کلام بی غرض من به کار می آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* طوبی و سدره گر به قیامت به من دهند
* یک‌جا فدای قامت رعنا کنم تو را
شعر کامل
فروغی بسطامی
* ای گل که موج خنده ات از سر گذشته است
* آماده باش گریه تلخ گلاب را
شعر کامل
صائب تبریزی
* تو صبح عالم افروزی و من شمع سحرگاهم
* گریبان باز کن تا بی تأمل جان برافشانم
شعر کامل
صائب تبریزی