صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4001

1. ز راه صلح مهیای جنگ می آید

2. ز مومیایی او کار سنک می آید

3. امید رحم بود کفر ازان خدا ناترس

4. که گر به کعبه رود از فرنگ می آید

5. ز شیشه بال پریزاد اگر شکسته شود

6. خیال یار هم از دل به تنگ می آید

7. غبار آه ز دل می شود بلند مرا

8. به شیشه دل هر کس که سنگ می آید

9. به چار بالش خاراست چون شرر جایم

10. ز بس که بر من از اطراف سنگ می آید

11. قد خمیده مرا شد به راه راست دلیل

12. به صیقل آینه بیرون ز رنگ می آید

13. چنان به عهد تو شد عام دردمندیها

14. که بوی درد ز داغ پلنگ می آید

15. خیال روی تو هم می رود ز دل بیرون

16. برون ز گوهر اگر آب ورنگ می آید

17. ز آسمان مقوس ز بس کجی دیدم

18. کمان به دیده من چون خدنگ می آید

19. مگر که هست امید اجابتی صائب

20. که آه بر لب من بی درنگ می آید


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با کمال احتیاج از خلق استغنا خوش است
* با دهان خشک مردن بر لب دریا خوش است
شعر کامل
صائب تبریزی
* از سر شمشیر و از نوک قلم زاید هنر،
* ای برادر، همچو نور از نار و نار از نارون
شعر کامل
ناصرخسرو
* منه دل بر وفای چرخ کجرو هوش اگر داری
* که دستش هر زمان چون تاک بر دوش دگر باشد
شعر کامل
صائب تبریزی