صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 415

1. زبان لاف رسوا می کند ناقص کمالان را

2. که رو بر خاک مالد پرفشانی بسته بالان را

3. چو نتوانی شدن شیرازه جمعیت خاطر

4. مده زحمت به پرسش زینهار آشفته حالان را

5. امید من به خاموشی یکی ده گشت تا دیدم

6. که سامان می دهد دست از اشارت، کار لالان را

7. جهانی را کند آزاد از غم، یک دل بی غم

8. که باشد صحبت دیوانه عیدی خردسالان را

9. چو آب زندگی جان بخش شو در پرده شبها

10. مکن رسوا به احسان چهره پوشیده حالان را

11. مده از دست چون لیلی زمام محمل تمکین

12. میفکن چون جرس دنبال خود بیهوده نالان را

13. ندارد زخم دندان کار با لبهای خاموشان

14. جواب تلخ کس بر رو نگوید بی سؤالان را

15. به ایام خط افکن از نکویان کامجویی را

16. که روی تازه می باشد ثمر نازک نهالان را

17. تو از اندیشه فاسد به دام و دد گرفتاری

18. پریخانه است ورنه کنج خلوت خوش خیالان را

19. نظربازی به لیلی طلعتان کیفیتی دارد

20. که مجنون می کند حیران خود وحشی غزالان را

21. ز من دارند صائب شوخ چشمان نکته پردازی

22. سخنگو می کند مجنون من، چشم غزالان را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* دل به داغش مبتلا کردم خطا کردم ، خطا
* سوختم خود را برای او غلط کردم ، غلط
شعر کامل
وحشی بافقی
* ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
* ببین که در طلبت حال مردمان چون است
شعر کامل
حافظ
* زان شبی که وعده کردی روز بعد
* روز و شب را می‌شمارم روز و شب
شعر کامل
مولوی