صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 447

1. غنیمت دان درین وحشت سرا خلوت گزینی را

2. که از پوشیدن چشم است عینک دوربینی را

3. تو از تن پروری بار زمین گردیده ای، ورنه

4. به کاهش می توان کرد آسمانی این زمینی را

5. ز ناهمواری آرد ساده لوحی راه را بیرون

6. نمی باشد ثمر جز عقده دل خرده بینی را

7. به باد بی نیازی می رود جمعیت خرمن

8. نمی باشد خطر از برق آفت خوشه چینی را

9. ندارد نامداری حاصلی غیر از سیه رویی

10. غنیمت می شمارد خاتم ما بی نگینی را

11. ندارد شکوه ای از تیره بختی ها دل عارف

12. که خواهد از خدا آیینه خاکسترنشینی را

13. محال است از سر بی مغز سودا را برآوردن

14. که نتوان از خمیر آورد بیرون موی چینی را

15. گهر از ته نشینی یافت صائب این سرافرازی

16. سبک قدری چو کف لازم بود بالانشینی را


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* نشوم با تو چو سوسن دو زبان گر تو نباشی
* باز چون گل به دورویی و چو نرگس به دو رنگی
شعر کامل
اوحدی
* غنچه را لب‌بسته بینی نسترن را پاره‌دل
* لاله را در زیر خون بینی و نرگس را نزار
شعر کامل
عطار
* گلبن حسنت نه خود شد دلفروز
* ما دم همت بر او بگماشتیم
شعر کامل
حافظ