صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4488

1. نگه ز چشم تو چون چنان نشأه مدام نگیرد

2. چگونه این می بیرنگ رنگ جام نگیرد

3. چه گردها که ز معموره وجود برآید

4. اگر حجاب ترا دامن خرام نگیرد

5. سلام ما چه که از حسن بی مثال به جایی

6. رسیده است کز آیینه هم سلام نگیرد

7. به زیر گرد خط آن زلف رفته رفته نهان شد

8. که خون صید محال است چشم دام نگیرد

9. چنان ز لعل تو سیراب شد زمین جگرها

10. که هیچ تشنه جگر از عقیق نام نگیرد

11. سراب باد محیطی که تشنه ای ننوازد

12. شکسته باد سبویی که دست جام نگیرد

13. چو سایه محمل لیلی نهد سراز پی مجنون

14. شکوه حسن اگر ناقه را زمام نگیرد

15. عبث به دیده حسرت مبین به عمر سبک رو

16. که پیش آب روان را کسی به دام نگیرد

17. تو تا به خویش نپیچی نفس شمرده نگردد

18. تو تا چو بحر نجوشی سخن قوام نگیرد

19. چنین که در دهن تیغ می رود خط مشکین

20. عجب که کشور حسن ترا تمام نگیرد

21. مکش به وعده ز دامان یار دست چو صائب

22. که هر که پخته بود کار خویش خام نگیرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ظاهر آنست که با سابقه حکم ازل
* جهد سودی نکند تن به قضا دردادم
شعر کامل
سعدی
* چنین است رسم سرای سپنج
* گهی ناز و نوش و گهی درد و رنج
شعر کامل
فردوسی
* مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو
* یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
شعر کامل
حافظ