صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 4541

1. آتش لعل از رخت در عرق شرم مرد

2. سیب زنخدان تو دست ز خورشید برد

3. نقش شب وروز ما با مه وخور بدنشست

4. یک ره ازین کعبتین خنده نزد نقش برد

5. گرچه سرم رفته است صرفه همان با من است

6. تیغ کشید آفتاب قطره شبنم سترد

7. قدرشناسان وقت جان به صبوحی دهند

8. بر سر پیمانه ای صبح نفس را سپرد

9. از ستم روزگار صائب آسوده باش

10. هر کس نیشی که داشت در جگر ما فشرد


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بس که دردسر ز فریاد و فغان خود کشم
* از دهان چون ناله می خواهم زبان خود کشم
شعر کامل
جامی
* سیل دریا دیده هرگز برنمی گردد به جوی
* نیست ممکن هر که مجنون شد دگر عاقل شود
شعر کامل
صائب تبریزی
* چو سرو اگر بخرامی دمی به گلزاری
* خورد ز غیرت روی تو هر گلی خاری
شعر کامل
حافظ