غزل شمارهٔ 4928
1. نمی تابد ز آتش روی، خط عنبر آلودش
2. چه شمع است این که چون پروانه گردد گرد سردودش
3. تماشای گل و شبنم گوارا باد بربلبل
4. که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش
5. خدا از وعده دور و دراز او نگه دارد!
6. که دارد وعده بافردای محشر وعده زودش
7. جهان پرتیر و شمشیرست و من پیراهنی دارم
8. که تارش رشته جان است و جسم ناتوان پودش
9. سپند شوخ چشمی نذر آتش کرده ام صائب
10. که خواهد چشم مجمرروشنایی یافت ازدودش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده