غزل شمارهٔ 5027
1. ز دل برون نرود چشم آشنا رویش
2. سری به دامن مجنون نهاده آهویش
3. فکند از سر گردنکشان عالم خاک
4. کلاه عقل، تماشای طاق ابرویش
5. ز خواب حیرت، آیینه راکند بیدار
6. اگر چنین شود ازمی عرق فشان رویش
7. ز حال دل خبرم نیست، اینقدر دانم
8. که دست شانه نگارین برآمد ازمویش
9. ز خواب مرگ چو گل تازه روی برخیزند
10. اگر به خاک شهیدان گذر کند بویش
11. که دیده نافه ز آهو دونده ترباشد؟
12. که دیده زلف که باشد رساتر از بویش ؟
13. که آب می دهد از روی آتشینش چشم ؟
14. اگر عرق نکند پرده داری رویش
15. ز بار دل کند آزاد سرو راصائب
16. در آن چمن که کند جلوه قد دلجویش
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده