صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5412

1. دعوی گردن فرازی با اسیری چون کنم

2. در صف آزاد مردان این دلیری چون کنم

3. فقر تنها بی فنا چون دعوی بی شاهدست

4. با وجود هستی اظهار فقیری چون کنم

5. خوان خالی می شود رسوا چوبی سر پوش شد

6. نیستم سیر از حیات اظهار سیری چون کنم

7. عیبجویی زشت و از معیوب باشد زشت تر

8. سنگ کم دربار دارم بارگیری چون کنم

9. من که نتوانم گلیم خود بر آوردن ز آب

10. دیگری را از رفیقان دستگیری چون کنم

11. گرندارم گوشه ای در فقر عذر من بجاست

12. از گرفتن عار دارم گوشه گیری چون کنم

13. نیستم دلگیر اگر آیینه ام در زنگ ماند

14. من که اهل معنیم صورت پذیری چون کنم

15. من که از زاغ وزغن صائب خجالت می کشم

16. بانواسنجان قدسی هم صفیری چون کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بتی دارم که گرد گل ز سنبل سایه بان دارد
* بهار عارضش خطی به خون ارغوان دارد
شعر کامل
حافظ
* گر مرید پیر دیری خرقه خمری کن بمی
* زشت باشد دلق نیلی و شراب لعل فام
شعر کامل
خواجوی کرمانی
* با تهیدستی قناعت کن که نی
* بینوا گردد چوپر شکر شود
شعر کامل
صائب تبریزی