صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5485

1. در آن شبها که از یاد تو ساغر بود در دستم

2. ز هر ناخن هلال عید دیگر بود در دستم

3. ز طوفان حوادث زان نکردن دست و پا را گم

4. که از رطل گران پیوسته لنگر بود در دستم

5. به اشک تلخ قانع گشته ام صورت نمی بندد

6. از آن دریا که دایم عقد گوهر بود در دستم

7. دو عالم چون سلیمان بود در زیر نگین من

8. درین میخانه چندانی که ساغر بود در دستم

9. در آن گلشن که می از ساغر توحید می خوردم

10. ز هر برگ گلی دامان دلبر بود در دستم

11. چه با من می تواند شورش روز جزا کردن

12. که از دل سالها دیوان محشر بود در دستم

13. ز هشیاری زبون گردش گردون شدم ورنه

14. به مستیها عنان سیر اختر بود در دستم

15. نمی جنبم چو خون مرده از نشتر خوشا وقتی

16. که خون از اضطراب عشق نشتر بود در دستم

17. ز قحط دلربایان ریختم در پای خود صائب

18. و گرنه یک جهان دل چون صنوبر بود در دستم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بلبل از فیض گل آموخت سخن ور نه نبود
* این همه قول و غزل تعبیه در منقارش
شعر کامل
حافظ
* چو روح من تو نباشی ز روح ریح چه سود
* بصیرتم چو نبخشی بصر چه سود کند
شعر کامل
مولوی
* خرمن گل بود و شد از مرگ شاخ زعفران
* صد گلستان بیش ارزد زعفران عاشقان
شعر کامل
مولوی