صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5560

1. اگر با ماه کنعان در ته یک پیرهن باشم

2. همان از شرم دوراندیش در بیت الحزن باشم

3. همان از خار خار شوق بر خاشاک می غلطم

4. اگر چون بوی گل با باد در یک پیرهن باشم

5. ندارد از پریشانی سخن غیر از تهیدستی

6. چرا چون شانه در قید سر زلف سخن باشم

7. نبیند پیش پای سیر خود در آسمان انجم

8. اگر نه از دل بیدار شمع این لگن باشم

9. چراغ دولت بیدار شرکت بر نمی تابد

10. نمی خواهم که با پروانه در یک انجمن باشم

11. تو از درد سخن می نالی و من حالتی دارم

12. که می میرم اگر یک لحظه بی درد سخن باشم

13. چو خون مرده تاکی پای در دامن بیفشارم

14. دو روزی همچو شبنم خوش نشین هر چمن باشم

15. اگر داغ غریبی سرمه سازد استخوانم را

16. از آن بهتر که چون گل بر کف دست وطن باشم

17. مرا چون خلوت دل سیر گاهی هست در پهلو

18. چرا چون بوی گل پروانه هر انجمن باشم

19. چه خود را می زنی بر تیغ آه خانه سوز من

20. مرا بگذار صائب تا به حال خویشتن باشم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* از رنگ زرد ماست دل لاله زار خون
* گر سرخ نیست چون گل حمرا قبای ما
شعر کامل
صائب تبریزی
* از لاله همی لعل کند کبک دری پر
* وز سبزه همی سبز کند زاغ سیه بال
شعر کامل
فرخی سیستانی
* تو را در بوستان باید که پیش سرو بنشینی
* و گر نه باغبان گوید که دیگر سرو ننشانم
شعر کامل
سعدی