صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5655

1. با دل تشنه و سوز جگر خود چه کنم؟

2. در صدف آب نسازم گهر خود چه کنم؟

3. مرهم امروز تویی داغ جگرریشان را

4. ننمایم به تو داغ جگر خود چه کنم؟

5. صندل امروز تویی دردسر عالم را

6. پیش عیسی نبرم دردسر خود، چه کنم؟

7. من که از دوری منزل نفسم سوخته است

8. با درازی شب بی سحر خود چه کنم؟

9. چون خریدار گلوسوز درین عالم نیست

10. ندهم طرح به موران شکر خود چه کنم؟

11. خانه تنگ جهان جای پرافشانی نیست

12. گر بر آتش ننهم بال و پر خود چه کنم؟

13. نیست از سوخته جانان اثری چون پیدا

14. در دل سنگ ندزدم شرر خود چه کنم؟

15. (من که سر رشته تدبیر ز دستم رفته است

16. نکنم خاک زمین را به سر خود، چه کنم؟)

17. هیچ کس را خبری نیست چو از خود صائب

18. من عاجز ز که پرسم خبر خود، چه کنم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* بستان ز خلق خام و بده پخته در عوض
* سر گرم خوش معاملگی چون تنور باش
شعر کامل
صائب تبریزی
* آفاق را گر دیده ام، مهر بتان ورزیده ام
* بسیار خوبان دیده ام، اما تو چیز دیگری
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی
* عندلیبان را غذای روح باشد بوی گل
* مرغ دشت است آن که عاشق بر جو و بر ارزنی ست
شعر کامل
امیرخسرو دهلوی