غزل شمارهٔ 5710
1. به حرف تلخ ز لبهای یار خرسندم
2. چو طوطیان نبود چشم بر شکر خندم
3. مرا مکن ز سر کوی خود به خواری دور
4. که من به یک نگه دور از تو خرسندم
5. اگر علاقه به مجنون من ندارد عشق
6. چرا از چشم غزالان کند نظربندم
7. چو سرو و بید ز بی حاصلی کفایت من
8. همین بس است که آسوده دل ز پیوندم
9. به خون بیگنهان نیست تشنه غمزه تو
10. چنین که من به وصال تو آرزومندم
11. رسیده است به جایی جنون من صائب
12. که هیچ کس ز عزیزان نمیدهد پندم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده