غزل شمارهٔ 5718
1. ز خال روز سیاهی که داشتم دارم
2. ز زلف رشته آهی که داشتم دارم
3. رسید اگر چه به پایان چو شمع هستی من
4. ز اشک و آه سپاهی که داشتم دارم
5. تو داد وعده خلافی بده به خاطر جمع
6. که من همان سر راهی که داشتم دارم
7. درین بهار که یک سبزه زیر سنگ نماند
8. ز زیر بال پناهی که داشتم دارم
9. چه سود ازین که سرم چون حباب رفت به باد
10. ز فکر پوچ کلاهی که داشتم دارم
11. به وصل گمشده خود رسید هر بی چشم
12. منم که چشم به راهی که داشتم دارم
13. ز خرمن است چه حاصل دل حریص مرا
14. که چشم بر پر کاهی که داشتم دارم
15. به رو اگر چه گناه مرا نیاوردند
16. ز انفعال گناهی که داشتم دارم
17. ز خوان وصل نشد سیر دیده ام صائب
18. گرسنه چشم نگاهی که داشتم دارم
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده