صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5756

1. اثر ز غنچه درین گلستان نمی بینم

2. فغان که اهل دلی در میان نمی بینم

3. چه زهر بود که چشم ستاره ریخت به خاک

4. که شیر را به شکر مهربان نمی بینم

5. چنان غبار کدورت دواند ریشه به خاک

6. که خنده در دهن زعفران نمی بینم

7. چه نقش بود که بر آب زد سپهر دو رنگ

8. که شیشه را به قدح همزبان نمی بینم

9. چنان شکستگی از صفحه جهان شد محو

10. که رنگ عشق به روی خزان نمی بینم

11. جز آبروی خسیسان، که خاک بر سر آن

12. نشان آب درین خاکدان نمی بینم

13. ز چشم اختر بد آنچنان گریزانم

14. که ماه ماه سوی آسمان نمی بینم

15. شکوفه ید بیضا به خاک ریخته است

16. ز لاله زار تجلی نشان نمی بینم

17. چرا ز گوشه عزلت برون روم صائب

18. ز مردمی اثری در جهان نمی بینم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* ناصحا، بیهوده می‌گویی که دل بردار ازو
* من به فرمان دلم کی دل به فرمان من‌ست؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* ای نفس اگر به دیدهٔ تحقیق بنگری
* درویشی اختیار کنی بر توانگری
شعر کامل
سعدی
* تو هیچ عهد نبستی که عاقبت نشکستی
* مرا بر آتش سوزان نشاندی و ننشستی
شعر کامل
سعدی