صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 5886

1. آیینه خانه ایم و دم از نور می زنیم

2. شمشیر برق بر جگر مور می زنیم

3. بر روی تخت دار، مربع نشسته ایم

4. می از شرابخانه منصور می زنیم

5. تا کی زند ز رخنه دل جوش، آرزو؟

6. مشت گلی به خانه زنبور می زنیم

7. هر جا کمان موی شکافی به زه کنیم

8. مژگان مور در شب دیجور می زنیم

9. آزرده می کنیم دلش را ز حرف سخت

10. از جهل، سنگ بر شجر طور می زنیم

11. اینجا کلیم رخصت پروانگی نیافت

12. بال و پری عبث به هم از دور می زنیم

13. این ناله های شعله فشان صائب از جگر

14. از شوق عندلیب نشابور می زنیم


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* با نسخۀ طبیب چه کار آن مریض را
* کز خون دیده شربت و از غم غذا کند
شعر کامل
جامی
* ناصحا، بیهوده می‌گویی که دل بردار ازو
* من به فرمان دلم کی دل به فرمان من‌ست؟
شعر کامل
هلالی جغتایی
* تا مگر یک نفسم بوی تو آرد دم صبح
* همه شب منتظر مرغ سحرخوان بودم
شعر کامل
سعدی