صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6064

1. گرد غم فرش است دایم در غم آباد وطن

2. در غریبی نیست مکروهی به جز یاد وطن

3. ای بسا نعمت که یادش به ز ادراکش بود

4. از وطن می ساختم ای کاش با یاد وطن

5. مرهمش خاکستر شام غریبان است و بس

6. هر که را بر دل بود زخمی ز بیداد وطن

7. از دل و جان بنده غربت نگردد، چون کند؟

8. آنچه یوسف دید از اخوان در غم آباد وطن

9. من که در غربت چو لعل از سیم دارم خانه ها

10. سنگ بر دل تا به کی بندم ز بیداد وطن؟

11. گر غبار دل نمی گردید سد راه اشک

12. می رسانیدم به آب از گریه بنیاد وطن

13. این زمان صائب دل از یاد غریبی خوش کنم

14. من که دل خوش کردمی پیوسته از یاد وطن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* کافی است بهر سوختنم یک نگاه گرم
* آتش به جانم از سخن آتشین مزن
شعر کامل
صائب تبریزی
* دی زمانی به تکلف بر سعدی بنشست
* فتنه بنشست چو برخاست قیامت برخاست
شعر کامل
سعدی
* هوای دامن صحراست لیلی را مگر در سر؟
* که دل در سینه می لرزد چو برگ بید مجنون را
شعر کامل
صائب تبریزی