صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6276

1. نیست ممکن ز سخن سیر توان گردیدن

2. یا ازین زمزمه دلگیر توان گردیدن

3. می توان گشت به گفتار جهانگیر، ولی

4. نیست ممکن که دهانگیر توان گردیدن

5. آنچه از زخم زبان بر سر مجنون آمد

6. معتکف در دهن شیر توان گردیدن

7. هست در هر نظری حسن ترا جلوه خاص

8. از تماشای تو چون سیر توان گردیدن؟

9. در طلب باش که هر چند سر آید روزت

10. تازه چون صبح به شبگیر توان گردیدن

11. نیست جز پای خم امروز درین وحشتگاه

12. سرزمینی که زمین گیر توان گردیدن

13. بر جنون زن که غزالان همه رام تو شوند

14. چند دنباله نخجیر توان گردیدن؟

15. مشت آب و گل ما را فلک سفله نداد

16. آنقدر وقت که همگیر توان گردیدن

17. چه شوی در دل فولاد حصاری، چو ترا

18. جوهری هست که شمشیر توان گردیدن

19. گر شوی صائب از اندیشه نازک چو هلال

20. همچو خورشید جهانگیر توان گردیدن


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* جهانی ز پیری شده نوجوان
* همه سبزه و آبهای روان
شعر کامل
فردوسی
* من از بیگانگان دیگر ننالم
* که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
شعر کامل
حافظ
* نشاط یکشبه دهر را غنیمت دان
* که می رود چو حنا این نگار دست به دست
شعر کامل
صائب تبریزی