غزل شمارهٔ 6368
1. پیش قضای حق دم چون و چرا مزن
2. در بحر بی کنار عبث دست و پا مزن
3. تا در دل تو داعیه اعتراض هست
4. خاموش باش و دم ز مقام رضا مزن
5. کوته شود زبان ملامت ز احتیاط
6. با دیده گشاده قدم بی عصا مزن
7. سهل است ناامید ز بیگانگان شدن
8. با جان پر امید در آشنا مزن
9. در آتش است نعل سفر رنگ و بوی را
10. دامن گره به دامن این بی وفا مزن
11. در خاک کن نهان قلم استخوان من
12. آتش به دفتر پر و بال هما مزن
13. مجنون گرفت دامن محمل به دست صبر
14. بیهوده قطره در طلب مدعا مزن
15. صائب کباب شد دل عالم ز ناله ات
16. در پرده بیش ازین سخن آشنا مزن
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده