صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 6449

1. عشق سلطان و زمین میدان، فلک چوگان در او

2. سرفرازان جهان چون گوی سرگردان در او

3. عالم از حسن ازل یک چهره آراسته است

4. در بهشت افتاد هر چشمی که شد حیران در او

5. از سپهر سفله تشریف تن آسانی مخواه

6. پیرهن از چاه دارد یوسف کنعان در او

7. گر به این عنوان کمان چرخ خواهد حلقه شد

8. خنده سوفار گردد غنچه پیکان در او

9. بحر خونخواری است بی ساحل جهان آب و گل

10. کز تریهای فلک دایم بود طوفان در او

11. بعد عمری آسان گر لقمه ای احسان کند

12. استخوان خشکی منت بود پنهان در او

13. از گلستانی که من دارم امید برگ عیش

14. نیست جز زخم نمایان یک لب خندان در او

15. بر سر بازار آب زندگی آیینه ای است

16. چهره هر کس به نوبت می کند جولان در او

17. نیست گر چرخ سدل خصم روشن گوهران

18. از چه باشد در سیاهی چشمه حیوان در او؟

19. چون صدف هر سینه کز گرد علایق پاک شد

20. گوهر شهوار گردد قطره باران در او

21. بحر را هر چند در درگاه چوب منع نیست

22. هست چندین دست رد از پنجه مرجان در او

23. نیست صائب دل غمین از تنگی زندان جسم

24. چون صدف تنگ است گوهر می شود غلطان در او


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* مشکل که رود داغت هرگز ز دل چاکم
* تا لاله مگر روزی سر برزند از خاکم
شعر کامل
هلالی جغتایی
* هم عنانم با صبا سرگشته‌ام سرگشته‌ام
* همزبانم با پری دیوانه‌ام دیوانه‌ام
شعر کامل
رهی معیری
* معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
* کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
شعر کامل
مولوی