غزل شمارهٔ 672
1. غم حساب ندارم ز می پرستی ها
2. که نیست قابل تعبیر، خواب مستی ها
3. به قدر آنچه شوی پست، سربلند شوی
4. گرفته ایم عیار بلند و پستی ها
5. نسیم جاذبه ای پیش راه ما بفرست
6. که گشت سد ره ما غبار هستی ها
7. که می کند سر زلف حواس ما را جمع؟
8. به غیر بیخودی عشق و خواب مستی ها
9. بگیر سر خط عبرت ز قطع زلف ایاز
10. کشیده دار عنان دراز دستی ها
11. به وصل او نرسیدم ز مفلسی صائب
12. سیاه در دو جهان روی تنگدستی ها!
بعدیقبلی
هیچ نظری ثبت نشده