صائب تبریزی_دیوانغزل ها (فهرست)

غزل شمارهٔ 673

1. به خرج رفت حیاتم ز هرزه کوشی ها

2. به خاک ریخت شرابم ز خامجوشی ها

3. به سود داشتم امیدها درین بازار

4. نماند مایه به دستم ز خودفروشی ها

5. نفس به باد فنا مشت خاک من می داد

6. نمی رسید به فریاد اگر خموشی ها

7. بدوز دیده باریک بین ز عیب، که نیست

8. لباس عافیتی به ز عیب پوشی ها

9. رسید نوبت پیری و خون دل خوردن

10. گذشت فصل جوانی و باده نوشی ها

11. چنان که بال و پر شعله می شود خس و خار

12. غرور نفس فزود از پلاس پوشی ها

13. متاع یوسفی خود به سیم قلب دهم

14. گران نیم به عزیزان ز خودفروشی ها

15. به حرف وصوت گشایم چرا دهن صائب؟

16. مرا که جنت دربسته شد خموشی ها


بعدیقبلی

هیچ نظری ثبت نشده

ابیات برگزیده

* آن کس که تو را دارد از عیش چه کم دارد
* وان کس که تو را بیند ای ماه چه غم دارد
شعر کامل
مولوی
* در تاب توبه چند توان سوخت همچو عود
* می ده که عمر در سر سودای خام رفت
شعر کامل
حافظ
* زلف او دام است و خالش دانه آن دام و من
* بر امید دانه‌ای افتاده‌ام در دام دوست
شعر کامل
حافظ